THE BEST
EVERY THING ARE HERE.
Thursday, July 29, 2010
شريعتي
داستان پیرمرد
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود .تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد
دوستدار تو پدر
پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن , من آنجا اسلحه پنهان کرده ام
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد : پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم 4 صبح فردا 12 نفر از مأموران Fbi و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند
هیچ مانعی در دنیا وجود ندارد . اگر شما از اعماق قلبتان تصمیم به انجام کاری بگیرید می توانید آن را انجام بدهید
مانع ذهن است . نه اینکه شما یا یک فرد کجا هستید
فاضل نظري
گرفتار رهایی
ناگزیر از سفرم ، بی سر و سامان چون «باد»
به گرفتار « رهایی» نتوان گفت آزاد
کوچ تا چند؟! مگر می شود از خویش گریخت
« بال» تنها غم غربت به پرستو ها داد
این که « مردم » نشناسند تو را غربت نیست
غربت آن است که « یاران » ببرندت از یاد
عاشقی چیست؟ به جز شادی و مهر و غم و قهر؟!
نه من از قهر تو غمگین ، نه تو از مهرم شاد
چشم بیهوده به آیینه شدن دوخته ای
اشک آن روز که آیینه شد از چشم افتاد
Saturday, July 17, 2010
دومین شعر كتاب اقلیت فاضل نظري
سلوک
این طرف مشتی صدف ، آنجا کمی گل ریخته
موج ، ماهی های عاشق را به ساحل ریخته
بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره ای ست
بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته
هر چه دام افکندم آهو ها گریزان تر شدند
حال ، صد ها دام دیگر در مقابل ریخته
هیچ راهی جز به دام افتادن صیاد نیست
هر کجا پا می گذارم دامنی دل ریخته
زاهدی با کوزه ای خالی ز دریا بازگشت
گفت : خون عاشقان منزل به منزل ریخته
دومین شعر فاضل نظري در كتاب گریه های امپراتور
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلا به تو افتاده مسیرم که بمیرم
یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی ست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار که بمیرم که بمیرم که بمیرم
شعري از فاضل نظري
یوسف عوض شده ست، زلیخا عوض شده ست
سر همچنان به سجده فرو برده ام ولی
در عشق سالهاست که فتوا عوض شده ست
خو کُن به قایقت که به ساحل نمی رسیم
خو کُن که جای ساحل و دریا عوض شده ست
آن باوفا کبوتر جلدی که پَر کشید
اکنون به خانه آمده، اما عوض شده ست
حق داشتی مرا نشناسی، به هر طریق
من همچنان همانم و دنیا عوض شده ست
فاضل نظری
Sunday, June 27, 2010
گریه کردن را دوست دارم چون تنها راه ابراز عشق ابر سیاه به گل سرخ است.
****************************
وقتی تنها شدم ؛ فهمیدم قصه ی مادربزرگها درست بود: همیشه یکی بود یکی نبود.
***************************
دیگه برنمی گردم ، میرم واسه همیشه / خیلی عذابم دادی ، خونمو کردی تو شیشه.
*****************************
گریه کردن را دوست دارم چون تنها راه ابراز عشق ابر سیاه به گل سرخ است.
****************************
وقتی تنها شدم ؛ فهمیدم قصه ی مادربزرگها درست بود: همیشه یکی بود یکی نبود.
***************************
دیگه برنمی گردم ، میرم واسه همیشه / خیلی عذابم دادی ، خونمو کردی تو شیشه.
*****************************
مداد رنگی هامو برمی دارم توی دفتر نقاشیم یه شاهزاده میکشم که یه تاج رو سرشه اون شاهزاده منم ، تو هم تاج سرمی
************************
بعد از غروب ، یه ستاره به آفتابگردان چشمک زد آفتابگردان سرشو پایین انداخت ، گفت به خورشید وفادارم. کاش میشد ما هم آفتابگردان و خورشید باشیم افسوس.
*************************
چراغ دوستی تو همیشه در قلب من روشنه، حتی در ساعات اوج مصرف !!
**************************
از نفرت تا علاقه یک محبت ، از دشمنی تا دوستی یک لبخند ، از جدایی تا پیوند یک قدم ، از دوری تا صمیمیت یک اس ام اس !
**************************
در بودنت به نبودنت و در نبودنت به بودنت می اندیشم ای بود و نبود من…!
***********************
چه شد پنجره شوق چرا بسته شدی… شاید از هم نفسی با دل ما خسته شدی ؟!!
********************
تو مثل اون گل سرخی که گذاشتم لای دفتر، مثل تقدیر مثل قسمت… مثل الماسی که هیچ کس واسه اون نذاشته قیمت…
*************************
عاشق یک بار به دنیا میاد اما سه بار میمیره ، وقتی یارشو با کسی می بینه ، وقتی بفهمه اون دوستش نداره ، وقتی بفهمه هیچ وقت به اون نمیرسه .
*************************
دلم در حلقه ی غم ها نشسته ، زبانم بسته و سازم شکسته ، وجودم پر ز شعر عاشقانه ست ، تو را می خواهم و این ها بهانه ست .
***************************
دفترچه خاطرات غضنفر : خیلی فقیر بودیم ،هیچ پولی نداشتیم ، مادرم قادر به زاییدن من نبود ، خاله ام مرا زایید
از غضنفر میپرسن: صورتی چه رنگیه؟ میگه: قرمز یواش!
به غضنفر میگن: چرا همش داری دور میدوون با ماشینت میچرخی؟می گه: راهنمام گیر کرده!!
غضنفر برای بچه اش اسمارتیز می خره، روش می نویسه هر ۸ ساعت یکی
حیف نون داشته توالت می ساخته، آجر کم میاره اپن (open) می سازه!
دختر غضنفر پول نداشته دماغش رو عمل کنه، سر دماغش رو می گیره بالا، بهش تافت می زنه!
غضنفر میره تهرون سوار اتوبوس میشه ، به راننده بلیط میده. راننده میگه آقا این بلیط ماله آبادانه ! غضنفر میگه : کوکا چیشتو خوب باز کن ! روش نوشته آبادان و حومه!..
غضنفر میره تو یه کتابفروشی …. میگه : وولک پوستر مو رو داری ؟ ……….. کتابفروش میگه : نه …….. آبادانیه می گه : وی ی ی تو هم تموم کردی ؟!!!
به غضنفر میگن : واجبی چیست ؟
میگه :پودریست باستانی که در حداکثر ۵دقیقه میرزاکوچک خان جنگلی را به دکتر الهی قمشه ای تبدیل می کند
به یه غضنفر میگن چه وقت نه راه پس داری نه راه پیش؟؟؟؟میگه وقتی که روی اره نشسته ام
غضنفر دست میندازه دورگردن دوست دخترش بلد نیست چی بگه .میگه گردنتو بشکونم
در پی تصمیم اخیر یوزارسیف از این پس در قزوین ارائه بنزین فقط با آوردن برادر کوچکتر امکان پذیر است
آموزشگاه زبان اشاره ی یوزارسیف و زلیخا. نرسیده به ۴ راه آتون , قصر عزیز مصر حتما یه سر بزن
وزیر بهداشت در خصوص لوازم آرایشی با مارک تقلبی یوزارسیف هشدار داد
در سال اصلاح الگوی مصرف بازگشت بانو زلیخا را به چرخه مصرف تبریک میگوئیم !!!
هموطنان عزیز توجه کنند هرشبی که فرداش تعطیل بود شب جمعه نیست……ستاد اصلاح الگوی مصرف
از کنج لبت بوسه ای چو قند گرفتم … از قند لبت من مرض قند گرفتم!
یارانه دستانت را قطع نکن من زیر خط فقر محبتهایت هستم
یک همیشه یک است . شاید در تمام عمرش نتواند بیشتر از یک عدد باشد اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد . یک نگاه . یک سرنوشت . یک خاطره . یک دوست.
زن خوب تو دنیا مثلا دایناسوره که نسلش منقرض شده ، ولی مرد خوب مثل سیمرغ ، که از اول هم افسانه بوده
شرط دل دادن ? دل گرفتنه وگرنه یکی بی دل میشه و یکی دو دل !
طلا را به وسیله آتش……زن را به وسیله طلا ……..و مرد را به وسیله زن امتحان کنید.
برای اداره کردن خودت از عقلت استفاده کن و برای اداره کردن دیگران از قلبت
ثمره عمر آدمی یک نفس است و آن نفس از برای یک همنفس است گر نفسی با نفسی هم نفس است آن یک نفس از برای عمری بس است
زندگی سه چیز است : اشکی که خشک می شود لبخندی که محو می شود یادی که می ماند و فراموش نمی شود
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی ، ولی با خفت و خواری ، پی شبنم نمیگردم . . .
تک تک روزهایم را میسوزانم ، تا چشمکی شوم برای شب های بی ستاره ات . . .
لنگر عشق زدم بر دل طوفانی تو / تکیه گاهم شده است ساحل بارانی تو . . .
عشق یعنی اینکه وقتی میخوای برسونیش ٬ رادیو پیام رو روشن کنی و ببینی کدوم مسیر پر ترافیک تره
گفته بودی که چرا محو تماشای منی /آن چنان محو که یک دم مژه بر هم نزنی /مژه برهم نزنم تا که ز دستم نرود /ناز چشمان تو قدر مژه بر هم زدنی
حدیث عشق من و تو،حدیث ابر بهاریست،تو از قبیله لبخند،من از قبیله اندوه.
فضای فاصله صد آه،فضای فاصله صد کوه،تو از سپیده و نوری،من از شقایق گلگون.
غمگین و بی قرارم زخمی تر از زمانم وقتی تورا ندارم نفرین به هرچه دارم
یکی می پرسد اندوه تو از چیست؟ سبب ساز سکوت مبهمت کیست؟
برایش صادقانه می نویسم برای آنکه باید باشد و نیست…
تورا می خواستم تا در جوانی نمیرم از غم بی همزبانی
غم بی همزبانی سوخت جانم چه می خواهم دگر زین زندگانی؟!